لبخند تلخ
به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟
به چه چیز؟
به شکست من یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
یا به افسون گری چشمانت
که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
به چه میخندی تو؟
به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟
آری
خنده دار است بخند
آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد
ره گذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه میرفت
صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید
دوستت دارم
نظرات شما عزیزان: